هر ترم معمولا یه کلاس لذتبخش داشتم که برای رفتن بهش بی میل نبودم

اولین ضرورت لازم برای اینکه کلاس مورد علاقم باشه ساعتش بود

بعدش اینکه ترجیحا کلاس خودمون نباشه

ترجیحا توش یکمم شده یادگیری داشته باشم

استادشم خیلی مهمه 

این ترم درس حسابداری کلاسش رو دوست داشتم

همه موارد فوق رو هم داشت

+استاد محبوبم نبود مدرس این کلاس.


نیاز دارم به خوندن،تا بتونم بنویسم،تا روحم جلا پیدا کنه،تا چشمه ی سخنم دوباره بجوشه و جریان پیدا کنه

میدونی 

من هیچوقت اونجوری نبودم،مثلا تو مهمونیا‌ عروسیا‌ قاطی دخترا نمیشدم واسه رقص .

نه که دوست نداشته باشم ذاتا.نه فقط انقدر تو یه نقش موندم که هویت شد برام.

نقش یه دختر مودب.عاقل،درسخون،مومن،چه بدونم

من فقط اینا نبودم! اینا رو بیشتر نمایش میدادم چون راحت تر بودند و مقبول تر و . نمیدونم.

خیلی دلم میخواست اون روی سکه رو هم نمایش بدم

حتی الان.گاهی به ذهنم میرسه واسه امتحانم که شده یه روز کارایی رو بکنم که ازم بعیده!

که الگوی شخصیتی من نیست! ولی خب مسئله و مانع اصلی دل و دماغ نداشتنمه.

این جمله ی جبران خلیل جبران خیلیییی منو تحت تاثیر قرار داد،که میگه کسی را که دوست داری نیمه دیگر تو نیست ،او تویی اما در جایی دیگر .

ولی

خیلی دوست دارم واسه یه مدت کوتاه خودم نباشم ،یعنی این شخصیته نباشم

یه ادم شاد و برونگرا‌ و راحت باشم.صمیمی و پر شور و دوست داشتنی.

اهنگ شاد باز کنم و برقصم تو خونه،با پدرم حرف بزنم و تعامل کنم. یه شب کنار مادرم بخوابم،زنگ بزنم یکی از دوستام مثلا سمیرا،و باهاش حرف بزنم. یه قرار ملاقات بزارم

سر کلاس ردیف جلو بشینم و سوال و جواب کنم با استاد.

یه فعالیت خارج از دانشگاه داشته باشم با یه اکیپ.

اینا ،همه اینا چیزای عجیب و غریبی نیست که من برای خودم عجیب و دور کردمشون

عادی ان‌  نرمالن تو کل دنیا.

من با معصومه ای که ساختم خوشحال نیستم.


یه آهنگه از نوار سی دی بنفش اون سالها،خیلییی دوسش داشتم و برام حال خوبی داشت

بعد که سی دی رو شد‌ سالها بعدش از شدت علاقم  رفتم دنبالش پیداش کردم آهنگه رو و دانلود کردم

همیشه گوش نمیدادم تا اون حال خوبه اونروزا از بین نره و برام تداعی کننده اونروزا باشه

الان رفته دانلودش کرده بیس چاری پلی ش میکنه و میگم تو میدونی این آهنگو‌ خیلی دوست دارم من؟گفت منم به یاد اون روزا دانلودش کردم

گفتم نکن .خاطره ام بد میشه ،عوض میشه. گوشش ولی بدهکار نیست :/

خیلی تا اینجا سعی کردم فوحشی‌ رو نثارش ننویسم????

ابلخ.


 

چند ماه پیش مطلبی نوشتم بقولش توبی کانتینت

و ولی ادامه ندادمدلیلشم پر واضح 

از خود بیگانگیم بوده???? فراموش کردم

سه سال و اندی پیش نسیم برای بار اول کامنت

 گذاشت برای منی که دانشکده ای که اون توش 

درس میخوند قبول شده بودم

خواست همو ببینیم من فرار کردم ازش اما.

تا اینکه این دیدار سه سال بعد اتفاق افتاد

وقتی اون کارشناسیشو‌ تموم کرده بود و ارشد 

همینجا قبول شده  بود و من ترم آخر بودم .

دیدارم با نسیم تو یه کافه اتفاق افتاد ،برای سه 

ساعت و اندی. بعدش شب شگفت انگیزی هم داشتیم!!

ملاقاتم با نسیم مصادف شد با یه اتفاق مهم دیگه تو زندگیم

،بهم خوردن یه ارتباط عاطفی مهم تو زندگیم . دقیقا دو 

ساعت بعد برگشتنماز قرار با نسیم.

و خب نسیم از ماجرای عاطفی که درگیرش بودم 

کم و بیش مطلع بود ،خوابگاه خودمونم بود ضمنا.

شب بعد اون اتفاق کذایی با بغضی تو 

گلو دوان دوان رفتم پیشش،

نگران نگاهم کرد که چی شده؟ اتفاقی افتاده؟؟

روی تخت نشستم و به موبایل و پیامام‌ اشاره

 کردم و گفتم تموم شد!!اشکام بند نمیومد.

نسیم نشست جلو روم.حرف زد باهام دلداریم داد

اینکه چرا پیشش رفتم .یکم غیر طبیعی مینمود ،

خب من این سالها ازش دوری میکردم و یهو بعد یه 

دیدار انقدر باهاش صمیمی شده بودم

 که گریون پیشش رفتم

هرچی بود من نسیم رو که چند ساعت بود فقط که باهاش طرح رفاقت ریخته بودم به قولی،  محرم اسرار دونستم و پیشش رفتم و از بقیه فرار کردم.

و حرفای خوبی بهم زد.که الان که فکرشو میکنم میبینم دوستان نزدیکم اونارو بهم نمیگفتن چون که طرز تفکرشون متفاوت بود

من تو فکر نسیم شباهت بیشتری به خودم دیدم تا هرکس دیگر.

اخر شب، ساعت از دوازده گذشته بود با چای به لیمو و مخلفات ازم پذیرایی کرد و بعدش بلند شدم برم،هشت صبح کلاس داشتم

حالم خیلی بهتر بود و چقدر نیاز داشتم به هم صحبت و دوستی که بفهمتم‌.

بعد اون شب دیگه نسیم رو ندیدم تا مدت طولانی ،تا اینکه پیام داد همو ببینیم سلف. وقت ناهار بود اومد سلف پیشم و چند دقیقه ای نشست .همون روزی بود که صبحش از یه تصادف جون سالم به در برده بودم و حالت nervous داشتم.

ازم پیگیر قسمت دوم نوشته ای بود که دربارش نوشته بودم، منم دلیلی که اون زمان برای ننوشتنش‌ داشتم و گفتم بهش.

و کمی خجول‌ شدم که چرا چشم انتظارش گذاشتم.به هرحال،بعد اونم نسیم خواست سلف همو ببینیم که یه بار بخاطر بی حواسی من و یکبار نبودنم تو دانشگاه جور نشد :( جفتش بخاطر خودم بود و من so sorry شدم.

خب انگار ماجراها با نسیم هم به اتمام رسید ،من ارشد شرکت نکردم و از گردونه حذف شدم.

عوضش اکثر دوستام شرکت کردن و هستن.نمیدونم اما من ارشد خوندنو‌ حماقت محض میدونم در مورد خودم ،چون بی میل ترینم به خوندن حتی بک خط درس. و متنفر ،از رشته و دانشگاه و استادا.به جز یکیشون .

خب نسیم جان،الوعده‌ وفا ؛)


گفتم تا بحث این سریال داغه ،بنویسم چند شب پیش خواب دیدم یه نفر بهم لوبیای سحر امیز داد عین همونا که تو سریاله ، و گفت فقط یک ارزو میتونی بکنی منم یه ارزو کردم بعدش یه حس عجیبی بهم داد مثل تکانی از درون بعدا که بیدار شدم با خودم فکر کردم شاید چیزی که خواستم سرنوشت من نبوده و من به زور خواستمش که اون حس عجیب بهم دست داد یعنی پااااااک قبول کردم جادو رو و لوبیای جادوی رو ???????? بعد پیش خواهرمم یه جوری از سریال حرف میزنم که بیچاره میترسه میگه مگه سفید برفی اینا
بچگی ، طبع مادرمو آروم میدونستم .یعنی جیغ و داد داشت ولی کلیتش‌ آروم بود .تن صداش ،رفتارش . الان فهمیدم مادرم در ظاهر آرام و در باطن طوفانیه ‌شدیدا اضطراب داره .وقتی با تلفن حرف میزنه .وقتی مهمون میاد خونه و. مام عینننننن خودشیم‌. مادرو ببین دخترو بگیر ! عین حقیقت
آقا این سریالی که پایین اسمشو نوشتم ،خیلی جالبهمیگه خوبی همیشه پیروز میشه داستان سفید برفیه در راس و پرنس‌ دلبربا ،همسزش و ملکه شیطانی که اینارو اذیت میکنه . جالبش میدونی کجاست ؟ اینکه سفید برفی دلش نمیاد دشمنشو نابود کنه حتی با اینکه میتونه ! ملکه از بد بودن دست برنمیداره و هی دردسر درست میکنه و سفید همیشه پیروز میشه مقابلش دارم به شیوه ی snow white فکر میکنم که چقدر اسلامیه ???? چقدر همه اش خوبه ! و وقتی مقایسه میکنم میبینم همه ملت ما ملکه شیطانی اند‌ !
برای هر ادمی ،در زندگانی اش ،یکبار اتفاقی خاص می افتد‌ شبیه معجزه ! و فقط یک بار .چنان که بعد از آن اتفاق دیگر نمیتواند آن ادم سابق باشد و زندگی اش دو نیمه میشود ؛در بطن آن اتفاق و بعد از آن اتفاق . برای من این معجزه در زمستان نود و شیش اتفاق افتاد و دیگر هیچوقت آن ادم سابق نشدم و هیچ رخدادی نتوانست به بزرگی آن و به شیرینی آن برسد و تمام زندگی ام بعد از آن بی معنا شد.البته سعی کردم معناهای دیگری پیدا کنم اما در مقابل آن ، بسیار بی معنا‌ مینمودند.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ای تی زیرون |اخبار فناوری | دنیای صفرویک الان بخر تحویل بگیر دانلود آهنگ جدید مرجع کنکور ایران تی تی کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد انجام پروژه برنامه نویسی با متلب MATLAB موزیک